موسسه راهی به سوی نور

بهترین کمپ ترک اعتیاد شرق تهران

تجربه ترک اعتیاد جوان پولدار در سن 16 سالگی

در این قسمت تجربه یکی از همراهان سایت کمپ ترک اعتیاد راهی به سوی نور بیان شده است که از گذشته خود به صورت خلاصه نوشته است. جوانان ممکن است در شرایط مختلف و تحت تاثیر محیط در مسیر نادرستی قرار بگیرند، اما اگر بخواهند می تواند در بدترین شرایط به مسیر سبز و پاک زندگی بازگردند. خواندن این نوشته کوتاه از تجربه ترک اعتیاد یک جوان خالی از لطف نیست.

علت اعتیاد و مصرف مواد در سنین نوجوانی

یه دوستی دارم الان ۲۷ سالشه ۵ ساله دوست هستیم. قضیه آشناییمون هم از اینجا شروع شد که من بعضی وقتا با عموم به کمپ اعتیاد سر میزدم؛ اونجا بود که رضا رو دیدم و باهاش آشنا شدم. قصه زندگیش طولانیه ولی من البته با اجازه‌ قبلی از خودش خلاصه اش رو میگم. اینجا از زبون خودش چون شاید بتونه به جوونهایی که فکر میکنن مصرف مواد راه حل خوبیه کمک کنه.

رضا میگفت بیشترین چیزی که باعث ضربه زدن به من شد و منو سمت اعتیاد کشوند توجه نکردن و وقت نگذاشتن پدر و مادرم برای من بود. پدرش دکتر و مادرشم پرستار بود. هر دو توی یک بیمارستان کار میکردند؛ مادرش هم هر یک روز در میون سر شیفت بود و پدرش از ۷ روز هفته شاید یک روز خونه بود. دائما در بیمارستان، مطب و اتاق عمل بودند. رضا تک فرزند بود و خواهر و برادری نداشت. خودش میگفت پرستار داشتم ولی مگه پرستار جای پدر و مادر میگیره.

گذشت تا به دبیرستان رفتم اونم غیرانتفاعی وضعمون خوب بود منم که تک فرزند بودم‌ و برام هزینه میکردند. توی دبیرستان چند تایی دوست پیدا کردم که همشون عین ما وضعشون خوب بود و جالبتر اینکه بعضیاشون مثل من دچار کمبود شدید عاطفه و مهر پدر و مادری بودند. من فکر می‌کردم تنها منم که این مشکل را دارم؛ اما خیلی از جوونا درگیرش هستند. حالا نمیدونم واقعا مقصر پول یا بی پولی هست. چون طرف میگه پدر و مادرم فقیر بودند که من معتاد شدم.

اما اونی هم که پدر و مادرش پولدار هستند مثل من معتاد میشه. از نظر منکه چه پولدار چه بی پول مهمترین چیز باارزش زندگی خانوادگی رابطه صمیمانه و دوستانه بین افراد خانواده است. چیزی که من هیچ وقت نداشتم تا زمانیکه معتاد شدم و والدینم یادشون اومد بهم اهمیت بدند.

شروع به مصرف مواد مخدر در سن ۱۶ سالگی

خلاصه که اولین بارم از همون دبیرستان و دوستام شروع شد. تو سن ۱۶ سالگی تو پارتی ها و دورهمی های شبانه به بهانه درس خوندن دور هم جمع میشدیم و خوش میگذروندیم. اولش با سیگار شروع شد و بعدش کم کم به مواد رسید.

۲ سال عین برق و باد گذشت البته من از نظر غذایی به خودم میرسیدم و توی کشیدن سیگار و مواد احتیاط میکردم؛ تا ریخت و قیافه ام بهم نریزه. ولی فایده ای نداره هر کاری هم که بکنی وقتی تو دام اعتیاد بیفتی دیگه در اومدن ازش سخته. ۱۸ سالم شد و پدرم برای تولدم ماشین خرید و توی پارکینگ گذاشت تا گواهینامه بگیرم.

کنکورم که امتحان دادم چون زیاد نخونده بودم و وقت نگذاشته بودم رتبه خوبی نیاوردم. البته مامان و بابام خیلی ناراحت شدند ولی برای من مهم نبود. پول تو جیبیم که می‌رسید منم دنبال زندگی و خوشگذرونی خودم بودم. پدرم بیخیال نشد و گفت حالا که قبول نشدی باید به سربازی بروی.

من هم نمیدانستم که چیکار کنم و چجوری از نرفتن به سربازی در بروم. اما هیچکاری نتوانستم بکنم. برای انجام کارهای سربازی طی معاینات پزشکی بود که پدر و مادرم فهمیدند اعتیاد دارم و رفتن به سربازیم منتفی شد تا ترک کنم.

در نتیجه من رو به کمپ فرستادند. بهترین مرکز بازپروری برای ترک که ۱ ماه انجا بودم. بعد از بیرون امدنم ۶ ماه اوضاع خوب بود. ولی دوباره به سراغ مواد رفتم. چون پدر و مادرم فکر کردند که من خوب شدم و دوباره رها شدم.

مطالعه بیشتر: تجربه ترک حشیش جوان ۳۲ ساله

مصرف دوباره مواد تا پاک شدن در کمپ

ایندفعه مصرف زیاد شده بود نمیدونم بخاطر عصبانیت و ناراحتی بود یا لجبازی کردن با پدر و مادرم. غرق در اعتیاد شده بودم. یه مقدار پول از پدرم گرفتم و مقداری خودم داشتم بعد از آن از خونه بیرون آمدم. تا حدود ۳ ماه برنگشتم. ولی وقتی برگشتم اوضاعم خراب بود.

دوباره من رو به کمپ فرستادند. این بار ۳ ماه در کمپ بودم. از روانشناسم ممنونم که خیلی به من کمک کرد. با پدر و مادرمم صحبت کرد که باید وقت بیشتری برایم بگذارند. مادرم بعد از ترکم ۳ ماه مرخصی گرفت تا بتونه ازمن مراقبت کنه و کنارم باشه. بعد مرخصی هم شیفتهای کاریش رو کم کرد تا بتونه بیشتر پیشم باشه. پدرم هم روند کارش رو تغییر داد و بیشتر تو خونه بود.

تجربه زندگی پاک و رهایی از اعتیاد

خداروشکر تو سن ۲۰ سالگی دیگه پاک پاک شدم. بعد از آن حتی سربازی رفتم و همونجا درس میخوندم. بعد برگشتن از سربازی تو کنکور شرکت کردم و رتبه آوردم رشته روانشناسی قبول شدم. حین دانشگاه رفتن به کمپ های ترک اعتیادم سر میزدم و دوست داشتم کارم رو از این مکان‌ها شروع کنم. خداروشکر با موفقیت دانشگاهم تموم کردم و علاوه بر مطب به مراکز بازپروری میرفتم و برای افراد بیمار اونجام وقت میزاشتم.

پدر و مادر خیلی مهمه که برای بچه هاشون وقت بزارند اگر پدر و مادر من اینکارو میکردند شاید نیازی نبود ۵ سال از عمرم هدر بره و رنج و سختی اعتیاد تحمل کنم. رضا هم پسر خوبیه هم دکتر خوب چون خودش درد اعتیاد چشیده میتونه درک درستی از افراد معتاد داشته باشه و باهاشون همدردی کنه. منم چون خودم دوره های روانشناسیم داشتم میگذروندم با رضا آشنا شدم و خوشحالم دوستی مثل اون دارم‌.

فهرست مطالب

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سایر مطالب پیشنهادی...