امروزه مصرف مواد مخدر شیشه بین جوانان بسیار زیاد شده است، که باعث مشکلات درون خانوادگی زیادی شده است.در این قسمت یکی از کسانی که به صورت کامل تجربه ترک شیشه را داشته، و در مرکز راهی به سوی نور درمان شده است تجربیات و گذشته خود را به صورت خلاصه نوشته است. خواندن این نوشته کوتاه از یک جوان که مواد مخدر شیشه را ترک کرده خالی از لطف نیست.
- سن: ۴۳ ساله
- وضعیت: متاهل
- محل سکونت: تهران
- شغل: آزاد
تجربه معتادی که مواد مخدر شیشه را ترک کرد
یک خانواده ۹ نفره بودیم. پدر و مادرم و ۵ تا خواهر و منو و برادرم. کار پدرم جوری بود که همش در حال جابجایی بودیم. ۴ سالم بود که خونه رو فروختیم و رفتیم شمال زندگی کردیم. کلاس پنجم بودم که وسط سال تحصیلی دوباره برگشتیم تهران. پدرم خیلی دوندگی، کار و تلاش میکرد برای زندگیمون اما اخلاق تندی داشت.
مادرم خیلی از پدرم میترسید و آخرشم به خاطر اذیت های پدرم مارو تنها گذاشت و رفت. بعد از اون رفت و آمد تو خونمون زیاد شد. خواهرام که سن زیادی نداشت و برادرمم از من دو سال بزرگتر بود، و ما مجبور بودیم به کمک هم امورات خونه رو بچرخونیم.
مطالعه مقاله مرتبط: تجربه معتاد ترک کرده شیشه
دیگه خسته شدم از این وضعیت، پدرم که کار و بارش خوب بود و درآمد خوبی داشت، تصمیم گرفت هممون رو ببره سفر ترکیه، اما من نرفتم و تو یک تصمیم ناگهانی بعد از رفتن خانواده ام به ترکیه، رفتم خواستگاری برای دختری که پایین شهر زندگی میکرد.
شروع مشکلات خانوادگی در دوران جوانی
فقط ۲۲ سالم داشتم و خام و جوان بودم، اونام چون دیدن وضع پدرم خوبه و به اینکه من کار دارم یا نه کاری نداشتن، یا اینکه میتونم از پس زندگی بربیام یا نه و به خیلی مسائل دیگه توجهی نکردن و با ازدواج منو و دخترشون موافقت کردن و ما با هم بدون حضور خانواده ام و حتی بدون اجازه پدرم ازدواج کردیم.
خلاصه بعد از ازدواج چون جایی نداشتیم بریم، رفتم خونه پدرم و منتظر شدم تا از سفر بیان، وقتی برگشتن و پدرم متوجه شد همچین کاری کردم مارو از خونه انداخت بیرون، منم ناچاراً دنبال کار گشتم تا اینکه به عنوان پیک موتوری منو قبول کردن و بعدش دنبال وام ازدواج افتادم و وام رو گرفتم و تونستم خونه اجاره کنم.
مجبور بودم زیاد کار کنم تا بتونم مخارج زندگیمو در بیارم، نه خانواده خودم نه خانواده همسرم مارو تحویل نمیگرفتن، منم که به خاطر نیازهای همسرم مجبور بودم همش برم سرکار، خسته شده بودم و دیدم زندگی متاهلی چیز جالبی نداره، پس تصمیم گرفتم از همسرم جداشم، با خواهرم در ارتباط بودم و گفتم که میخوام جداشم و اونم کمکم کرد و یک روزه جدا شدم.
آغاز مصرف مواد مخدر شیشه
از همسرم جدا شدم و فرزندی هم نداشتم. بعد از جدایی خیلی ناراحت و غمگین بودم و احساس تنهایی میکردم، فکر میکنم افسرده شده بودم. مدت زیادی نگذشته بود که با یک خانمی آشنا شدم که مواد مخدر شیشه مصرف میکرد.
دید من خیلی وضع روحی خرابی دارم، پیشنهاد داد شیشه مصرف کنم و گفت آروم میشی و میری یک دنیای دیگه، منم قبول کردم و شیشه کشیدم، اولش حالم بد شد اما کمی که گذشت، مواد مخدر اثر کرد و رفتم تو یک دنیای دیگه و حالم خراب شد. واقعا بیخیال زندگی شدم و دیگه هیچی برام معنا نداشت.
خیلی زود اوضاع از کنترلم خارج شد و مواد مخدر شیشه و بی خوابی باعث شد کارایی انجام بدم که خودمم باور نمیکردم، این کارا، کار من باشه. کارم به جایی رسیده بود که یک بار داخل راه پله های ساختمون به یکی از خانمهای همسایه دست درازی کردم و دعوای بدی شد و ازم شکایت کردن و حتی چند نفر از همسایه ها اومدن و شهادت دادن که من ایجاد مزاحمت کردم.
دوستی داشتم که وکیل بود و ازش خواستم کمکم کنه، اونم وکالت منو قبول کرد و ثابت کرد که من تحت کنترل مصرف مواد روان گردان و مواد مخدر شیشه این خلاف ها رو انجام دادم.
رفتن به کمپ ترک اعتیاد و ترک مواد مخدر
دادگاه تصمیم گرفت تا منو بفرستن کمپ ترک اعتیاد برای ترک، الان ۴۰ روزی میشه که کمپ هستم و هر چی بیشتر میگذره، متوجه میشم که چه گندایی زدم و چه خراب کاریایی کردم که حتی روم نمیشه بیشتر از این تعریفشون کنم.
داخل کمپ جلسات مشاوره رو میرم و کمک خیلی خوبی بهم میکنه از نظر روحی، امیدوارم بتونم با کمک روانشناس و مددیارهای این مرکز حالم بهتر شه و کمتر استرس داشته باشم. وقتی هم که پاک بیرون شم، تصمیم جدی گرفتم که دیگه طرف مواد نرم و پاک بمونم و همه تلاشم رو برای این هدف بزرگ به کار میگیرم.
از خداوند میخوام تا منو به خاطر کارهای زشتی که کردم تنبیه نکنه و ببخشه و کمکم کنه تا ترک کنم و دیگه سمت مواد مخدر نرم. همچنین ممنونم از زحمات دوستان داخل کمپ به خاطر کمک و راهنمایی هایی که کردند.
باعث خرسندی ما است با مرکز راهی به سوی نور برای مشاوره ترک اعتیاد تماس بگیرید تا مسیر جدیدی را با ما در سفر خود به سوی آینده ای روشن و امیدوارکننده آغاز کنید.
گردآوری توسط: راهی به سوی نور
