تجربه معتاد ترک کرده شیشه
در این قسمت یکی از کسانی که به صورت کامل در کمپ ترک اعتیاد راهی به سوی نور درمان شده است تجربیات و گذشته خود را به صورت خلاصه نوشته است. جوانان ممکن است در شرایط مختلف و تحت تاثیر محیط در مسیر نادرستی قرار بگیرند، اما اگر بخواهند می تواند در بدترین شرایط به مسیر سبز و پاک زندگی بازگردند. خواندن این نوشته کوتاه از یک جوان تحصیل کرده و خلاق خالی از لطف نیست.
- سن: ۳۲ سال
- وضعیت: مجرد
- محل سکونت: اصفهان
- شغل: فروشنده پوشاک
- تحصیلات: کارشناس عمران
فهرست:
تجربه افراد معتاد به شیشه
دوران کودکی از نظر خودم نرمال و خوبی داشتم پدر و مادرم تا قبل ازبه دنیا آمدنم رابطه خیلی خوبی داشتن و بعد از به دنیا امدن من توجه زیاد مادرم به من باعث حساسیت پدرم شد و رفت به سمت خانمهای دیگر و خیانت کرد و تشنج درون خانواده ما زیاد شد. درگیریها رو متوجه میشدم ولی اجازه اظهار نظر نداشتم پدرم سیگاری بود اولین نخ سیگار را از بسته پدرم برداشتم مادرم مچم را گرفت.
برخورد فیزیکی نکرد و سیگار را برام روشن کرد و داد به من و من هم نکشیدم و شکست و انداخت بیرون، این باعث شد که من مدتهای زیادی را نه به سیگار فکر کنم و نه به مواد مخدر.
ارتباط پدر و مادرم خیلی سرد شد و حتی جدا از هم میخوابیدن. خیلی خوب برای من خرج می کردن بهترین مدرسه منو فرستادن، مدیر خیلی خوبی داشتیم و من احساس دو گانهای نسبت به اون داشتم،هم ازش خوشم میومد و هم ازش بدم میومد. کلاس دوم دبیرستان سر کلاس دینی به دین شک کردم و رفتم سراغ پیدا کردن مسیر دین تا پیش دانشگاهی هم درگیر بودم.
دوران راهنمایی موضوع خیلی حساس شده بود و تمایلات جنسی و همجنس خواهانه من آشکارتر شد و فهمیدم که از نظر جنسی متفاوت هستم تا دوم دبیرستان که من درگیر این بودم که خدا چرا منو اینجوری آفریدی.اولین رابطه جنسی من از همکلاسی خودم بود و وارد رابطه شدم از ترم دوم دانشگاه پول هم زیاد شد و من حسابی خرج میکردم.
شروع مصرف مواد مخدر
قهوه خونه رفتن را شروع کردم سیگار کشیدن هم از همان زمان شروع شد (زمان دبیرستان) بعد دانشگاه قبول شدم پدرم شدید دنبال این بود که من یا پزشکی بخونم یا عمران و هنر واسه بچه های پولدار هستش.
بعد از حدود ۶ ماه توسط یک دوست به یه دکه سیگار فروشی که ترامادول هم میفروخت رو به من معرفی کرد من با اون دکه سیگار فروشی دوست شدم. من از همون موقع درگیر ترامادول شدم که چند سال مصرف ترامادول ادامه داشت و حس خوبی بهم میداد.
پیشنهاد مطالعه: تجربه ترک متادون
بعد از مصرف قرص احساس اعتماد به نفس میکردم و دیگه اون درگیری و ضعف اعتماد به نفس رو نداشتم. مدتها به همین روال گذشت و من به واسطه دوری از خانواده و عدم کنترل حسابی آزاد شده بودم و دانشگاه رو ۶ سال طول دادم. وقتی برای تعطیلات پایان دوره که به تهران اومده بودم با یه شخص آشنا شدم (پارتنر جنسی) که مصرفکننده شیشه بود.
برای اینکه توی اصفهان خونه داشتم و اونجا احساس کردم خیلی از نظر زندگی و احساس به این فرد نزدیک هستم که به همین خاطر با دوستم مصرف شیشه رو شروع کردم ولی مصرف شیشه هم اوضاع زندگی خودم و خانواده ام رو خراب کرد.
شروع مشکلات در خانواده بعد از مصرف شیشه
شیشه به حدی به من جسارت میداد که من زنگ زدم به پدرم و تمام حرفهایی که سالهای سال توی ذهنم بود و میترسیدم بهش بگم رو گفتم از تمایلات جنسی که این همه سال سکوت کرده بودم و جرات گفتنش رو نداشتم به پدر و مادرم نداشتم گفتم و این اتفاق باعث قطع رابطه من با پدر و مادرم شد. که بعد از اون بین پدر و مادرم هم که سالها به بهانه وجود من همدیگر را تحمل کرده بودند اختلافها بالا گرفت و از هم جدا شدند که مادرم هنوز هم من را مقصر این جدایی میداند.
یک روز که توی تهران میچرخیدم من را برای طرح جمع آوری معتادان سطح شهر دستگیر کردند و به زندان فشافویه فرستادند که ۲ ماه آنجا ماندم و در آخر با کمک پدرم و دوستانش از آنجا خلاص شدم.
تجربه رفتن به کمپ ترک اعتیاد
بعد از مدتی به کمپ ترک اعتیاد تمایلی آمدم که الان حدود ۵۳ روز است که در این مرکز ترک شیشه اقامت دارم و خیلی خیلی نگران بیرون از کمپ هستم و احساس میکنم بیرون از اینجا دوباره درگیر مصرف مواد مخدر خواهم شد. به دلیل رابطی که با همان دوست مصرف کننده که از قبل داشتم ترس این رو دارم که دوباره به سمت مواد برم.
الان در کمپ آرامش خوبی دارم و زندگیم بهتر شده. تشکر میکنم از تمام کسانی که در این مجموعه زحمت میکشند و واقعاً رفتار خوب و با احترامی را با ما دارند.
باعث خرسندی ما است با مرکز راهی به سوی نور برای مشاوره ترک اعتیاد تماس بگیرید تا مسیر جدیدی را با ما در سفر خود به سوی آینده ای روشن و امیدوارکننده آغاز کنید.
گرد آوری توسط: راهی به سوی نور
نامزد من چند ماه هستش که درگیر اعتیاد به شیشه شده و بخاطر موقعیت شغلیش میگه نمیتونه بره کلینیک یا کمپ و میخواد خودش کم کم بذاره کنار چون میترسه کارش رو از دست بده راه یا روشی پیشنهاد میدید که آدم انجام بده واقعا نمیدونم باید چیکار کنم