موسسه راهی به سوی نور

بهترین کمپ ترک اعتیاد شرق تهران

تجربه ترک هروئین در کمپ تهران

تجربه جوان معتادی که به هروئین اعتیاد داشت، ولی توانست در همان دوران جوانی در کمپ ترک اعتیاد پاک شود. جوانان ممکن است در شرایط مختلف و تحت تاثیر محیط در مسیر نادرستی قرار بگیرند، اما اگر بخواهند می تواند در بدترین شرایط به مسیر سبز و پاک زندگی بازگردند. خواندن این نوشته کوتاه از یک جوان خالی از لطف نیست.

  • سن: ۲۹ ساله
  • وضیعت: مجرد
  • شغل: آزاد

تجربه ترک اعتیاد در مرکز ترک هروئین

از طرف خانواده پدری ۵ نفر هستیم خودم فرزند دوم خانواده ام، پدرم مصرف کننده هروئین بود. یادم میاد که از همان زمان بچه گی مادرم خیلی به پدرم تذکر میداد تو خونه و جلوی بچه ها مواد مخدر هروئین و شیشه مصرف نکنه، اما از اونجایی که پدرم آدم دیکتاتور و خود محوری بود به حرف مادرم گوش نمیداد و نتیجه اش میشد جرو بحث و دعوا و کتک خوردن مادرم، حتی بعضی وقت ها به شکستن ظروف ختم میشد.

مصرف مواد مخدر هروئین و کریستال

پدرم کوتاه نمیومد و حتی دوستاشم می آورد خونه و با هم مواد مصرف میکردن و مادرم رو مجبور میکرد تا از همشون پذیرایی کنه. من ۱۰ سالم داشتم و وقتی این رفتار پدرم رو میدیدم ناراحت میشدم و از شوخی ها و نگاه های دوستانه پدرم به مادرم عذاب می کشیدم.

پیشنهاد مطالعه: تجربه ترک شیشه

تا اینکه یک بار مادرم تونست پدرم رو به کمک عموهام بفرسته کمپ ترک اعتیاد برای ترک مواد مخدر، وقتی از کمپ برگشت تا یک سال سمت مواد نرفت و پاک بود، اما رفتاراش غیر قابل تحمل شده بود طوری که کتک زدن های مادرم بیشتر شد. حتی همه مون رو از خونه بیرون میکرد، تا اینکه تحملش تموم شد و دوباره سمت مصرف مواد رفت.

مشکلات خانوادگی و رفتن به سمت مواد مخدر هروئین

از نظر مالی وضعیت خوبی نداشتیم، من تقریبا ۱۵ سالم شده بود و خواهرمم ۱۸ سالش شد و هر دو با هم تصمیم گرفتیم دیگه مدرسه نریم تا خرج خانواده کمتر بشه. با اینکه مادرم خیلی مخالفت کرد اما من سال اول دبیرستان ترک تحصیل کردم و خواهرمم بعد از گرفتن دیپلم قید دانشگاه رفتن رو زد.

بعد از چند وقت گشتن تونستم یک کار توی کارگاه اسکاج سازی برای خودم پیدا کنم. اما متاسفانه چون جثه بزرگی نداشتم و پدرمم منو حمایت نمیکرد مورد تجاوز قرار گرفتم و تا همین الانم که راجع به این موضوع فکر میکنم دلم می خواد بمیرم. چند ماهی بیکار بودم و پدرم هرروز به یک بهانه ای به من گیر میداد و میگفت چرا سرکار نمیرم.

ترک هروئین در کمپ

منم که نیمتونستم راستش بگم چرا از اونجا بیرون اومدم از جواب دادن طفره میرفتم تا اینکه داخل سوپرمارکتی به عنوان شاگرد سره کار رفتم. کار خیلی خوبی بود و روزای خوشیم بود چون هم حقوق خوبی میگرفتم هم دزدی میکردم و هم اینکه کمتر خونه میرفتم و مجبور نبودم فشارهای داخل خونه رو هم تحمل کنم.

شروع تجربه مصرف گل (ماری جوانا)

بعد از این قضایا ۱۷ سالم بود که برای اولین بار سیگار امتحان کردم و کشیدم. با اینکه میدونستم سیگار کشیدن ممکنه منو به شرایطی مثل پدرم دچار کنه و مادرمم که همیشه در مورد این موضوع به هممون هشدار میداد اما واقعا نمیدونم چرا سمتش رفتم.

شاید چون مجانی بود آخه وقتی صاحب کارم تو مغازه نبود از سیگارا برمیداشتم و میکشیدم. خوبم یاد گرفته بودم که چجوری بکشم چون دیده بودم پدرم و مشتری های مغازه چجوری میکشن. حس خیلی عجیبی بهم دست میداد و فکر میکردم خیلی بزرگ شدم، طوری که یک بار دوستام اومدن برای خرید و کلی خوردنی و سیگار خریدن و گفتن مهمونی دارن و دعوتم کردن، منم که از خدا خواسته رفتم مهمونی، فقط تنها خلافم سیگار بود.

مطالعه مقاله مرتبط: تجربه ترک یک جوان معتاد به شیشه

اما تو مهمونی مشروب خوردم و گل کشیدم، دوستام اصلا باورشون نمی شد که اینکارو کردم. بعد مهمونی رفتم مغازه اصلا حالم خوب نبود. حس بدی داشتم و هی خودمو سرزنش میکردم که چرا اینکار رو کردم. با خودم میگفتم که وارد مسیری شدم که اصلا قرار نبود پا به اون مسیر بزارم اما از یک طرف دیگه وقتی با دوستام بودم خیلی بهم خوش گذشت. چون مواد و مشروب مصرف کرده بودم، تمام فکر و خیال و بدبختی های زندگیم رو فراموش کرده بودم و حالم خیلی خوب بود.

چند روزی از این ماجرا گذشت و دوستام دوباره برای خرید اومدن مغازه ولی من به خودم قول داده بودم که اگر منو دعوت کردن من دیگه نرم. ولی همینکه دعوتم کردن قولم یادم رفت و دوباره رفتم مهمونی، دوباره گل کشیدم با اینکه دوست نداشتم بکشم اما دوستام هی وسوسه ام میکردن و میگفتن با یکی دوبار کشیدن معتاد نمیشی.

آغاز مصرف هروئین در جوانی

این بار چون بیشتر کشیدم حالم خیلی دگرگون شد، جوری که فکر میکردم دارم یک فیلم با حرکت آهسته نگاه میکنم. انگاری این من نبودم و یکی داشت منو کنترل میکرد، تا چند ساعت حال و هوای خوبی داشتم. وقتی غروب برگشتم مغازه، صاحب کارم با اینکه میدونست مشروب خوردم، چیزی بهم نمیگفت و مشتری ها رو خودش راه مینداخت.

مصرف هروئین در جوانی

 

یکی از روزها که با بچه ها دروه هم جمع شده بودیم، پسرخاله یکی از بچه ها اومد و شروع کرد به هروئین کشیدن. منم که کنارش نشسته بودم با خودم گفتم بمیرم هروئین نمیکشم چون این موضوع اصلا شوخی بردار نیست. اما واقعا نمیدونم چیشد دیدم نشستم و دارم هروئین میکشم، حالم خیلی بد شد و احساس قدرت زیادی داشتم، اصلا اثر شیشه با بقیه مواد مخدرهایی که تابحال استفاده کردم فرق میکرد.

اون روزم گذشت تا اینکه یک روز داشتم داخل مغازه سیگار میکشیدم (که کار ممنوعی بود و صاحب کارم چون چند بار دیده بود به مادرم گفته بود) اونم اومد مغازه و کلی باهام دعوا کرد و جرو بحث کردیم و مادرم رفت و منم با صاحب کارم جرو بحث کردم. بعدش به یکی از دوستام زنگ زدم و موضوع براش تعریف کردم و ازش کمک خواستم و اونم گفت بیا خونه ما و منم رفتم.

پسرخاله اشم بود و بهم پیشنهاد داد گوشیمو خاموش کنم و تا فردا نگرانت میشن و یادشون میره چکار کردی، منم گوشیمو خاموش کردم. باورم نمیشد روزی که گوشیمو روشن کردم مادرم چند بار تماس گرفته بود و وقتی باهاش صحبت کردم، گفت سه روزه داره دنبالم میگرده.

عوارض و رفتارهای بعد از مصرف حشیش

کل ۳ روز رو خونه دوستم با پسرخاله اش و دو تا دختر در حال هروئین کشیدن بودم. وقتی رفتم جلوی آینه از قیافه خودم وحشت کردم، چشمام داشت از کاسه در میومد و رنگم مثل گچ دیوار شده بود. با همون قیافه و شرایط برگشتم خونه و پدرم منو دید فهیمد هروئین کشیدم و به مادرم گفت، منم هر چی توجیه و بهانه آوردم قبول نکردن، مادرم تا جایی که تونست خودش زد و گریه کرد، منم که اصلا برام مهم نبود.

 از اتاق بیرون زدم و سلام کردم، گفتم میخوام برم تا سرکوچه و برمیگردم. وقتی از خونه بیرون امدم، رفتم خونه دوستم یک روز کامل اونجا موندم، اما روز بعدش گفتن چیزی برای خوردن نداریم و منم رفتم پیش صاحب کارم و تمام طلبم رو ازش خواستم، مقداری از پول خوراکی خریدم و مابقیش رو هم بردم دادم به پسرخاله دوستم تا بره جنس بگیره برامون.

دو روزی گذشت پدر و مادر دوستم از مسافرت برگشتن و ما مجبور شدیم خونه رو ترک کنیم. چون چند روزی از دوستام دور بودم، مواد مصرف نکردم. خونه که برگشتم متوجه شدم مادرم با خواهرم یواشکی دارن در مورد من صحبت میکنن که معلوم نیست چند سال معتاد شدم. میخواستن منو ببرن کمپ ترک هروئین تا ترک کنم.

رفتن به کمپ ترک اعتیاد و تجربه ترک هروئین 

منم رفتم و بهشون گفتم که چند بار اونم تفریحی کشیدم مواد و بدنم زیاد عادت نکرده بهشون، نیازی نیست برم کمپ، خودم میتونم ترک کنم. ۵ روز خونه موندم و اصلا بیرون نمیرفتم، فقط میرفتم داخل بالکن و سیگار میکشیدم. مادرم متوجه میشد و همش گریه میکرد و خواهرم التماس میکرد که نرم سراغ مواد و هروئین، منم قول دادم که ترک میکنم.

من بهشون میگفتم گول خوردم. یک سال رو جوری گذروندم و هروئین مصرف کردم که کسی شک نکنه. داخل یک فروشگاه فروشنده شده بودم و همچنان هروئین مصرف میکردم. یکی از دوستام بهم یاد داده بود وقتی هروئین میکشم بعدش قرص متادون مصرف کنم تا تابلو نشم. رسیدیم به شب عید و سرمون خیلی شلوغ بود.

منم که مصرف هروئین ام بالا رفته بود، قرار شد برای تعطیلات عید ۳ روز اول من مرخصی برم. روز اول که خونه بودم، خیلی بیقراری میکردم، زدم بیرون از خونه و شب برگشتم و به نظرم همه جیز عادی بود. منم رفتم خوابیدم و وقتی بیدار شدم دیدم چند نفر داخل خونه هستن که من نمیشناسم، بعدش متوجه شدم مادرم باهاشون هماهنگ کرده بوده که بیان و منو ببرن کمپ ترک اعتیاد برای ترک مواد مخدر هروئین.

خلاصه رفتم کمپ و یک دوره موندم و وقتی برگشتم بعد ۱ هفته دوباره لغزش کردم و رفتم سراغ مواد. ظرف مدت ۶ سال مادرم کارش شده بود کمپ بردن من و منم ۸ بار رفتم و هی لغزش داشتم. نهمین دفعه است که میام برای ترک و این دفعه فکر میکنم با دفعات قبلی فرق میکنه چون تجربه های خوبی کسب کردم.

راهکارهای مفیدی رو یاد گرفتم برای پاک موندن، حدودا ۶۰ روزی میشه کمپ هستم و حالمم خیلی خوبه و اینبار تصمیم گرفتم تا ارتباط با مشاور و راهنمای جلسات رو حفظ کنم و از محیط سالم کمپ استفاده کنم تا بتونم بیرون از اینجام خودمو پاک نگه دارم.

گردآوری توسط: راهی به سوی نور

فهرست مطالب

3 پاسخ

  1. شوهر منم سه ساله هروئین وشیشه میکشه نزدیک هفده سال هم تریاک میکشیده قبلش
    چهارباری کمپ رفت هربار بین دو تا شش ماه میموند ولی برمیگشت دوباره مصرف میکرد یه بار خودش گفت توی کمپ هم مواد مصرف میکردیم یعنی درواقع ما پول میدادیم به کمپ که ترک کنه اما اونا مواد میدادن شوهرم توی کمپ های دزفول وبیشتر اندیمشک بود اندیمشک بدتر بود نمیدونم دیگه به کجا اعتماد کنم برای ترک

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

سایر مطالب پیشنهادی...