تجربه ترک یک جوان معتاد به شیشه

تجربه ترک یک جوان معتاد به شیشه

دو سالی بود که به مصرف شیشه روی آورده بودم. نمی دانم چه طور با این سرعت و با این شدت دگیر شیشه شده بودم. شاید چون ارزان بود و همیشه در دسترس. مشکلات همیشه وجود داشت و من با این روش کمی آرام میگرفتم اما اوضاع هر روز بدتر می شد انگار که ناف مرا با بدبختی و بدشانسی بریده باشند.

تجربه ترک شیشه در کمپ

در اوایل سن ۳۰ سالگی بعد از یک دوره مصرف شیشه و متادون، پدرم به کمک عموهایم من را به کمپ فرستادند چند ماهی در کمپ ترک اعتیاد بودم که به من خبر رسید پدرت سکته کرد و از دنیا رفت. در حالی که پدرم فقط ۵۶ سال داشت؛ خیلی ها می گفتند از دست تو دق کرده است و به من طعنه می زدند که اگر ترک میکردی الان پدرت زنده بود.

متاسفانه فقط یک بار تونستم برم سر مزار پدرم، چون یا در حال مصرف بودم یا توی کمپ برای ترک مواد مخدر.

سخت تر شدن شرایط

اصلا فراموش کرده بودم که یک مادر بیمار دارم که بعد از پدرم تنها مونده، اوضاع بدی بود و بدتر هم شد چون بعد از شش ماه از فوت پدرم، مادرم به کرونا مبتلا شد و در کمتر از یک هفته فوت کرد. من دیگه طاقت این همه غم و عذاب نداشتم و به خودم گفتم از کمپ اومدم بیرون، میرم انقدر مواد مصرف میکنم تا بمیرم.

نکته مهم

این اتفاق نیوفتاد تا دوباره توسط عموهایم به کمپ فرستاده شدم و این شد تکرار زندگی من، خسته شدم این بار توی کمپ آخری که رفته بودم چیزهایی رو فهمیدم که قبلا بهش توجه نمی کردم. مثلا فهمیدم که من شدیدا از نظر روانی نیاز دارم که ترمیم بشم و اعتیاد یک بیماری تک بعدی نیست و تحت نظر یک روانشناس باید از جنبه های مختلف درمان بشم.

پیشنهاد مطالعه: تجربه ترک شیشه

این بار تصمیم گرفته بودم تمام تلاشمو بکنم که بیرون از این در پاک بمونم. توی کمپ بهم گفتن باید جلساتی رو مرتب شرکت کنم و همزمان در کنار این جلسات از یه روانشناس کمک بگیرم که بیرون از کمپ بتونم ادامه بدم.

در نهایت تونستم پاک بمونم و لغزش نداشته باشم. دعا میکنم برای تمام کسانی که درگیر اعتیاد هستند: خدا به همه کمک کنه تا بتونن سالم بمونند و طعم واقعی زندگی و آرامش بچشند.

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *