در این قسمت یکی از کسانی که به صورت کامل در کمپ ترک اعتیاد راهی به سوی نور درمان شده است تجربیات و گذشته خود را به صورت خلاصه نوشته است. جوانان ممکن است در شرایط مختلف و تحت تاثیر محیط در مسیر نادرستی قرار بگیرند، اما اگر بخواهند می تواند در بدترین شرایط به مسیر سبز و پاک زندگی بازگردند. خواندن این نوشته کوتاه از تجربه ترک حشیش یک جوان خالی از لطف نیست.
- سن: ۳۲ ساله
- وضعیت: متاهل
- تحصیلات: دیپلم
- شغل: منبت کاری مبلمان
تجربه جوان ترک کرده معتاد به حشیش
داستان اعتیاد من از جایی شروع شد که فرزند دوم خانواده بودم. پدرم ۶۵ ساله و مادرم ۶۱ ساله و یک برادر بزرگتر از خودمم داشتم. رابطه مون جوری بود که برادرم از بزرگتریش سوء استفاده میکرد و همش به من زور میگفت و پدر و مادرمم حق رو به برادرم میدادن و به من میگفتن که از تو بزرگتر و باید به حرفش گوش بدم.
برادرم چون درسش خوب بود و از من بیشتر به درس هایش اهمیت میداد، بیشترم مورد توجه قرار میگرفت. من خیلی تلاش میکردم که درسامو بخونم و وقت بزارم برای موفقیت تو درس هام و آینده ام، اما هر بار که پای درس و مشق هام میرفتم، انگار یک نفر داخل مغزم بود و هی منو از راه درست منحرف میکرد و منم دنبال شیطنت و بازی میرفتم و درس نمیخوندم.
هر بار که کاری رو با نیت خوب انجام میدادم، آخرش خراب میشد. بارها و بارها به خاطر دعوا و درگیری با همسایه ها، پام به کلانتری باز میشد، اصلا آروم و قرار نداشتم و یک جا بند نمیشدم. بعضی وقتها با خودم فکر میکردم برادرم چجوری میتونه همش درس بخونه، چون خودم اصلا تمرکز نداشتم برای درس خوندن.
شروع تجربه مصرف حشیش
یادمه ۱۴ سالم بود که با یکی از بچه محلامون رفتیم کارگاه پسرخاله اش که اونجا برای اولین بار قلیون رو تجربه کردم و بعدش سیگار کشیدم. اوایل حالم خوب میشد سیگار میکشیدم. بعدش یک روز که خیلی ناراحت و عصبانی بودم، پسرخاله هم محلیمون به من حشیش داد و من امتحانش کردم.
پیشنهاد مطالعه: تجربه ترک شیشه
بعد از اولین امتحان زندگیم تغییر کرد چون وقتی حشیش میکشیدم خیلی آروم میشدم، عصبی نبودم، کمتر درگیر میشدم با دیگران به همین دلیل خیلی به حشیش وابسته شده بودم. تا اینکه بعد از مصرف مداوم، حس قدرت و جسور بودن بهم دست میداد و دعوا و درگیری هام بیشتر شد. برای مصرف مواد دیگه به کسی نیاز نداشتم و خودم جورش میکردم.
بعد از مصرف حشیش، رو آوردم به خوردن مشروب، بعدش هم داخل که یک کارگاه منبت کاری مشغول به کار شده بودم، تریاک رو هم اونجا تست کردم و مصرف تریاک هم به مصرف مواد مخدرهای دیگه اضافه شد. تقریبا به سن ۱۸ سال رسیده بودم و دیپلمم رو هم گرفتم و جایی رو پیدا کردم که به صورت ثابت به کار منبت کاری بتونم بپردازم و برای خودم کار سفارش میگرفتم.
از نظر مالی اوضاعم خوب شده بود، جمع های دوستانه ای رو درست میکردیم و می نشستیم دورهم و حال میکردیم. داخل همین جمع ها بود که مصرف شیره رو هم در کنار مصرف حشیش رسما شروع کردم. چون کار میکردم و درآمد تقریبا خوبی داشتم، یا کسی متوجه مصرف موادم نمیشد، یام به روم نمی آوردن تا اینکه صاحب کارم به خاطر بی نظمی تو رفت و آمد، به موقع تحویل ندادن کارها منو اخراج کرد.
عوارض و رفتارهای بعد از مصرف حشیش
مدتی زمان برد تا کار گیر بیارم و پس اندازی هم که داشتم رو تموم کردم. چون حشیش مصرف میکردم و برای خریدش نیاز به پول داشتم، ناچارا رفتم سراغ مال و اموال کم مصرف خانواده یا بعضی اوقات از وسایل خونه که کمتر جلب توجه میکرد برمیداشتم و میفروختم و پول موادم جور میکردم. بالاخره دستم رو شد و برادرم فهمید و با کمک پدرم منو بردن به کمپ ترک اعتیاد.
یک دوره ۲۱ روزی رو اونجا گذروندم و اومدم بیرون اما پاک، دوباره برگشتم سرکار قبلیم، اما خیلی نگذشت که دوباره سرو کله ی دوستای قدیمیم پیدا شد و دوباره درگیر مصرف مواد شدم.
حدود دو ماه از لغزش من گذشته بود که دوباره پدر و برادرم منو بردن به کمپ و این بار ۳ دوره ۲۱ روزی رو گذروندم و برای خودم راهنما پیدا کردم داخل کمپ که خیلی کمکم میکرد تا پاک بمونم.
بعد از پاکی و بیرون اومدن از کمپ، رفتم یک جای جدید و مشغول به کار شدم، حدود یک سال که گذشت و تونستم سرمایه خوبی برای خودم پس انداز کنم، با صاحب کار قبلیم شریک شدم و تونستیم برای خودمون تولیدی بزنیم و اوضاعمون خیلی خوب شد.
تجربه نحوه ترک در کمپ، توسط فرد بهبود یافته
از وقتی جلسات برای مشاوره به کمپ ترک اعتیاد رو شرکت میکردم و خیلی مواظب بودم تا دیگه سمت مواد نرم و گند نزنم به زندگیم، بعد از گذشت دو سال شراکت، با کمک راهنمایی که داشتم، ازدواج کردم و ۳ سال بود که پاک بودم.
خداروشکر همه چیز عالی بود و کارمون حسابی گرفته بود و زندگی خوبی داشتم در کنار همسرم، خدا بعد از دوسال به ما یک دختر قشنگ هدیه داد و من خیلی خوشحال بودن از این بابت، برای تولد دخترم جشن بزرگی گرفتم و حتی دوستای قدیمیم رو هم دعوت کردم. همون شب یکی ازدوستام مشروب آورده بود و به من هم تعارف کرد که بخورم، اولش قبول نکردم اما بعدش به خودم مغرور شدم و با خود گفتم یک ذره خوردن مشکلی پیش نمیاره و میتونم خودم رو کنترل کنم، خلاصه مشروب با دوستام خوردم و اون شب بدون اتفاقی تموم شد.
یک هفته بعد از اون شب، دوباره دوستام دور هم جمع شده بودن و من رو هم دعوت کردن که برم مشروب خوری، منم چون هفته قبلش خورده بودم و خیالم از بابت خودم راحت بود، ولی من قبول نکردم
خیلی سعی کردم خراب کاری نکنم، من اون زمان تا به الان ۴ بار رفتم کمپ برای ترک و هر بار که میام بیرون نمیدونم چرا تو مسیر مصرف مواد می افتادم، الان دخترم ۵ سالش شده و همسرم خیلی کمکم کرده و من هم زنمو هم زندگیمو خیلی دوست دارم. از خانوادهها میخوام که بیشتر بچه هاشونو درک کنن و ببینن که دلیل مصرف مواد مخدر توسط بچه هاشون چیه تا بتونن بهتر کمک کنن.
باعث خرسندی ما است با مرکز راهی به سوی نور برای مشاوره ترک اعتیاد تماس بگیرید تا مسیر جدیدی را با ما در سفر خود به سوی آینده ای روشن و امیدوارکننده آغاز کنید.
گردآوری توسط: راهی به سوی نور