معتادان
چگونه معتادان را باز داریم ؟
با مشاهده تباهی زندگی فرد معتاد بر اثر اعتیاد اعضای خانواده، همه تلاش خود را به کار می گیرند تا او را از مصرف مواد مخدر منصرف کنند. اما سرانجام متوجه می شوند که تمام سعی و تلاششان بیهوده بوده است و علی رغم همه تلاش هایشان، فرد معتاد کماکان به مصرف مواد ادامه می دهد. واقعیت این است تا زمانی که فرد معتاد آمادگی و تمایل لازم برای ترک اعتیاد را نداشته باشد، هیچکس و هیچ چیز نمی تواند وی را از ادامه مصرف مواد باز دارد.


آشفتگی
اولویت معتاد در زندگی
ناتوانی خانواده در برابر اعتیاد و معتادان
اولویت معتادان در زندگی
یکی از اعضای خانواده شما معتاد است و شما را به مرز جنون کشانده است. این فرد از شما دزدی می کند، به شما دروغ می گوید، شما را فریب می دهد و به شما آزار می رساند و با این حال می گوید که شما را دوست دارد و قول می دهد که مصرف مواد را ترک کند. هر چند تجربه ثابت کرده است که در بیشتر اوقات قول و قرارهای فرد معتاد ارزش و اعتباری ندارد اما شما به علت عشق و علاقه ای که به او دارید یا برای حفظ آبروی خانواده، همه تلاش خود را به کار می برید تا وی را از بلایی که به آن دچار شده است، نجات دهید. به او پول می دهید تا بدهی های خود را پس دهد یا برای آزادی او از زندان وثیقه می گذارید. شما او را غرق محبت خود می کنید تا اطمینان پیدا کند که شما دوستش دارید. با خواهش و التماس یا وعده دادن سعی در متقاعد کردن او برای کنار گذاشتن مصرف مواد می کنید؛ حتی مخارج ترک اعتیاد و سم زدایی او را نیز پرداخت می کنید، اما دیر یا زود وی دوباره مصرف مواد را از سر می گیرد. در این مرحله است که دست به تهدید زده و برای او خط و نشان می کشید، با او به جر و بحث و مرافعه می پردازید و به او گوشزد می کنید که نه تنها زندگی خودش، بلکه زندگی همه اعضای خانواده را نیز به سمت نابودی می کشاند. بالاخره از دست او به ستوه آمده و او را از خانه بیرون می کنید اما بعد از چندی به علت دلواپسی و نگرانی و یا دلسوزی و ترحم، دوباره مراقبت از او را از سر می گیرید. سر انجام به این نتیجه می رسید در هر صورت، چه با او رفتاری آرام و دوستانه داشته باشید و چه رفتاری خشن، او به مصرف مواد ادامه می دهد. در این مرحله شما به ستوه آمده و احساس می کنید که هیچ کاری از دست شما بر نمی آید و با خود می گویید چرا با این همه آسیبی که اعتیاد به خود او و خانواده وارد می کند دست از مصرف مواد مخدر بر نمی دارد.
واقعیت این است که عزیز شما از بیماری اعتیاد رنج می برد. این بیماری باعث می شود تا طرز فکر و رفتار فرد معتاد تغییر کند. او به تدریج به علت آسیب های ناشی از بیماری اعتیاد عقل و منطق خود را از دست می دهد و هر بلایی هم که بر سر او بیاید، بازهم به اعتیاد خود ادامه می دهد. بیماری اعتیاد به شدت به ساختار مغز و سیستم عصبی فرد معتاد آسیب رسانده و کارکرد طبیعی آن را مختل می کند. فرد معتاد دچار پدیده ای به نام وسواس می شود که و با وجود همه آسیب های جسمی و روانی که به وی می رسد، فقط به مصرف دوباره مواد و نائشه شدن فکر می کند. برای درک این انحراف و وسواس فکری فرد معتاد، باید ابتدا با عملکرد آن بیشتر آشنا شویم. بعد از پیشرفت و مزمن شدن بیماری اعتیاد، انحراف شدیدی در طرز فکر معتاد بوجود می آید. وی دیگر نمی توانند به چیزی جز مواد مخدر فکر کنند و زندگی کردن به صورت عادی را مستلزم مصرف مواد مخدر می بیند. او با آنکه از خطرات مصرف مواد آگاه است، اما توان تشخیص صحیح و غلط را از دست داده است. آنها حتی اگر با تمام وجود نیز بخواهند که مصرف مواد را ترک نمایند، به دلیل وجود همین وسواس فکری نمی توانند بر سر قول و قرارهای خود باقی بمانند و همیشه با شکست رو به رو می شوند. به عبارت دیگر در وجود فرد معتاد همیشه به موازات عقل و منطق، یک کج بینی و تفکر انحرافی نیز وجود دارد که به او می گوید “اگر مصرف کنی هیچ اتفاقی برایت نمی افتد و خطری تو را تهدید نمی کند”. حقیقت این است که فرد معتاد با وجود چنین عیبی در سیستم فکری اش هرگز به تنهایی قادر نخواهد بود که مصرف مواد را ترک نماید و تصمیم یا اراده او نقش چندانی در اعمال و رفتار او ندارد.